به گزارش مشرق، ارتش رژیم صهیونیستی پس از شکست تاریخی از نیروهای مقاومت و خروج از جنوب لبنان در روزهای ابتدایی قرن بیست و یکم، تصمیم گرفت تا در جولای ۲۰۰۶ با دستآویز قراردادن دستگیری دو سرباز صهیونیست در عملیات «الوعد الصادق»، یکبار برای همیشه استعدادهای نظامی حزبالله را از بین برده و این گروه مقاومت را خلع سلاح کند.
برای واشنگتن، تلآویو و متحدان غرب در لبنان این سناریو قطعی به نظر میرسید که در صورت شکست مقاومت اسلامی، این گروه اسلامی دیگر توان عرض اندام در سپهر سیاسی لبنان را نیز نخواهد داشت. علاوه بر این تضعیف حزبالله لبنان موجب برداشته شدن یکی از موانع اصلی بر سر اجرای پروژه «خاورمیانه بزرگ» میشود.
با این حال ایستادگی دولت- ملت لبنان در کنار مقاومت اسلامی و زمینگیر شدن ماشین جنگی صهیونیستها در جنوب لبنان، موجب شکست پروژه واشنگتن- تلآویو برای خلع سلاح حزبالله و کنترل امور سیاسی بیروت توسط غرب شد. با گذشت ۱۷ سال از این رخداد تاریخی اما همچنان بسیاری از اندیشکدهها و مراکز مطالعات رژیم صهیونیستی به دنبال یافتن علل شکست در مرزهای شمالی و یافتن دکترین نظامی جدید برای مقابله با محور مقاومت در مرزهای فلسطین اشغالی هستند.
نیروهای مقاومت اسلامی لبنان، پس از عدم پایبندی رژیم صهیونیستی به توافق تبادل اسرا، در دوازدهم ژوئیه ۲۰۰۶ به وسیله موشکهای ضدتانک دو ماشین گشتزنی صهیونیستها را در مرز فلسطین اشغالی و لبنان مورد هدف قرار دادند. در جریان این عملیات سه صهیونیست به هلاکت رسیدند و دو نفر صهیونیست به نامهای الداد رگو و ایهود گلد واسر توسط نیروهای حزبالله دستگیر شدند.
پس از ایجاد موازنه در برابر دشمن صهیونیستی، مقاومت لبنان رسماً برای تبادل اسرای جنگی با تلآویو اعلام آمادگی کرد. در سوی مقابل دولت وقت رژیم بدون توجه به شرایط عادلانه تبادل اسرا، با ۴۰ هزار نیرو حملات زمینی، دریایی و هوایی به لبنان را آغاز کرد. در جریان مستمر آتش توپخانهها و جنگندههای اسرائیلی، علاوه بر پایگاههای نظامی حزبالله، زیرساختها، ساختمانها، فرودگاه بینالمللی رفیق حریری و حتی ایستگاه تلویزیونی و رادیویی شبکه «المنار» نیز مورد حمله قرار گرفت.
در پاسخ به تجاوز آشکار صهیونیستها، حزبالله حملات موشکی به شمال سرزمینهای اشغالی و جنگ چریکی در جنوب لبنان را آغاز کرد. پس از آغاز جنگ، منابع غربی در خصوص نیت قبلی تلآویو برای حمله به لبنان و اشغال رودخانه لیتانی دست به افشاگری زدند.
در تاریخ جنگهای چهارگانه رژیم صهیونیستی و جهان عرب، هیچ گاه اعراب نتوانستند صهیونیستها را زمینگیر و با وارد کردن تلفات سنگین مجبور به عقبنشینی کنند. براساس آمارهای اعلام شده از مراجع رسمی در جریان جنگ ۳۳ روزه ۱۶۵ اسرائیلی کشته و قریب به ۳۰۰ الی ۵۰۰ هزار نفر آواره شدند. در سوی مقابل بین ۱۱۹۱ الی ۱۳۰۰ لبنانی به شهادت رسیدند و نزدیک به یک میلیون نفر آواره شدند.
با طولانیشدن روند جنگ ۳۳ روزه، سربازان و شهروندان صهیونیست با از دست دادن روحیه خود دیگر توان ادامه جنگ با مقاومت لبنان را نداشتند. این موضوع سبب شد تا بار دیگر بازیگرانی همچون آمریکا و سازمان ملل متحد برای نجات تلآویو دست به کار شدند و با تشدید فشارها بر دولت لبنان و صدور قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت زمینه پایان جنگ را فراهم کردند. پس از اعلام شرایط صلح، نیروهای اسرائیلی در هشتم سپتامبر پایان محاصره را اعلام کردند. نکته جالب توجه آن است که در این قطعنامه غربیها به اسم «پایان جنگ» خواستار خلع سلاح حزبالله، این بار از طریق ارتش لبنان و نیروهای یونیفل بودند. با این حال با پایداری مقاومت و تن دادن به شروط نامشروع، طرف غربی این پروژه با شکست مواجه شد.
دستاوردهای میدانی جنگ ۳۳ روزه لبنان
در روزهای ابتدایی جنگ، رژیم صهیونیستی با هدف قرار دادن نقاطی در لبنان مدعی شد که توان موشکهای میانبرد و بلندبرد حزبالله مانند موشکهای زلزال- ۲ را به طور کامل نابود کرده است. تلآویو برای رسیدن به اهداف نظامی خود در لبنان، بیش از چهار میلیون بمب خوشهای استفاده کرد. اما در سوی مقابل رهبران حزبالله با آگاهی از برنامه جاسوسی رژیم برای یافتن انبارهای موشکی و پرتابگرهای ثابت- متحرک، جلوی افشای محل تمام مراکز موشکی- راکتی مقاومت را گرفتند. به گفته مراکز تحقیقاتی ارتش رژیم این سیاست موفقیتآمیز بود و سبب شد تا صهیونیستها تنها موفق به انهدام ۱۰۰ پرتابگر از ۱۲ هزار پرتابگر متعلق به حزبالله شوند.
با شکست پروژه انهدام توان موشکی حزبالله، حملات مقاومت علیه اهداف نظامی و راهبردی در سرزمینهای اشغالی آغاز شد. در طول نبرد «حرب تموز» یگانهای موشکی حزبالله به وسیله ۳۹۷۰ الی ۴۲۲۸ راکت سرزمینهای اشغالی را هدف قرار دادند. از این تعداد حیفا، خدرا، ناصره، طبریه، نهاریا، صفد، شاگور، کریات شمونا و بیت شئان از جمله مناطقی بودند که زیر آتش نیروهای مقاومت لبنان قرار داشتند.
حدود ۹۵ درصد این راکتها، موشکهای کاتیوشا ۱۲۲ میلیمتری با کلاهک ۳۰ کیلوگرمی بودند که قریب به ۲۳ درصد آنها به شهرها و نقاط استراتژیک فلسطین اشغالی اصابت کردند. دیگر نقطه عطف «جنگ ششم» حمله موفقیتآمیز نیروهای مقاومت به ناوچه ساعر -۵ در هنگام سخنرانی سیدحسن نصرالله بود که تأثیر زیادی در روند تضعیف روحیه صهیونیستها در میدان نبرد برجای گذاشت.
یکی از نکات قابل توجه این جنگ، سانسور خبری شدید رسانههای رژیم در خصوص حملات موشکی و تلفات احتمالی آن بود. با این حال صهیونیستها در این جبهه نیز شکست خوردند و نتوانستند تا اخبار جنگ را سانسور کنند.
به عنوان مثال در جریان حمله موشکی حزبالله به پایگاه نیروهای ذخیره ارتش رژیم در محله مرزی «کفر گیلادی» ۱۲ سرباز به هلاکت رسیده و چند تن دیگر زخمی شدند. تلآویو در ابتدا قصد داشت تا این حمله را انکار کند اما در نهایت تسلیم فشار رسانهها و افکارعمومی شد.
دیگر ضربه راهبردی مقاومت به صهیونیستها، در جریان تجاوز زمینی ارتش رژیم به جنوب لبنان اتفاق افتاد. چریکهای آموزش دیده حزبالله به وسیله موشکهای هدایتشونده ضدتانک «ATGM»، لشگر تانکهای پیشرفته مرکاوا را زمینگیر کرده و ضربه سختی به روحیه نیروی زمینی رژیم وارد کردند. براساس آمارهای منتشر شده از سوی صهیونیستها، موشکهای مقاومت موجب آسیب شدید و انهدام پنجاهوشش تانک مرکاوا شده بود. چریکهای مقاومت از طریق احداث تونلهای زیر زمینی به پشت نیروهای ارتش صهیونیستی نفوذ کرده و با ضربه به استعدادهای نظامی دشمن بلا فاصله ناپدید میشدند. در نهایت باید گفت اتخاذ سیاست جنگ نامنظم در برابر ارتش مدرن و مجهز رژیم صهیونیستی، سبب نابودی افسانه شکستناپذیری صهیونیستها در غرب آسیا و ظهور بازیگر جدید در معادلات منطقه به نام حزبالله لبنان شد.
شکست طرح خاورمیانه بزرگ
تا پیش از لشگرکشی صهیونیستها به جنوب لبنان، ماشین جنگی رژیم صهیونیستی براساس دکترین «بن گورین» به دنبال حمله همهجانبه و سریع به اهداف از پیش تعیین شده و غلبه کامل بر مقاومت اسلامی بر لبنان بود، بیآنکه کمترین آسیب جانی- مالی را متحمل شود.
با این حال شکست سنگین صهیونیستها از حزبالله سبب شد تا فرماندهان و سیاستمداران رژیم، ضمن متهم کردن یکدیگر به «خیانت»، بازنگری اساسی در استراتژی ارتش انجام دهند. استعفای عمیر پرتس و دان حالتوس وزیر جنگ و رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی، مهمترین نماد تضعیف جایگاه مقامات نظامی رژیم صهیونیستی پس از جنگ ۳۳ روزه است.
شاید مهمتر از فرو ریختن هیمنه ارتش رژیم صهیونیستی؛ از بین رفتن اعتماد به نفس شهرکنشینها و تکیه صهیونیستها به ارتش بود. علاوه بر این زمین گیر شدن ارتش رژیم در جنوب لبنان، موجب شکست طرح آمریکایی تجزیه منطقه و احیای بازدارندگی کشورهای اسلامی در برابر رژیم صهیونیستی شد.
مهمترین دستآورد جنگ ۳۳ روزه لبنان، شکست پروژه آمریکایی «خاورمیانه بزرگ» و جلوگیری از تحقق طرح دولت بوش پسر بود. در میانه جنگ اوکراین کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا، تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان را درد زایمان خاورمیانه جدید توصیف کرد. دولت بوش بشر پس از حمله به افغانستان و عراق قصد داشت تا از طریق ارتش رژیم صهیونیستی، بر امور منطقه شامات (لبنان و سوریه) مسلط شود.
تنها مانع در مسیر عملیاتی شدن این طرح، وجود مقاومت اسلامی در جنوب لبنان بود. با آنکه در رسانهها و روزنامهها از جنگ ۳۳ روزه به عنوان نبرد حزبالله و رژیم صهیونیستی یاد میشود اما در عالم واقع تلآویو تبدیل به «نیروی نیابتی» آمریکا برای اجرای طرح «خاورمیانه بزرگ» شده بود. در این طرح قرار بود در گام اول محور مقاومت در لبنان، سوریه و ایران مورد حمله قرار گرفته و چرخه تحولات منطقه به حاشیه رانده شوند.
پس از سقوط محور مقاومت، آمریکاییها به دنبال تجزیه کشورهای منطقه و بازتعریف نظم خاورمیانه براساس تقسیمات نژادی و مذهبی بودند. اما پیروزی مقاومت لبنان اجازه پیشروی به نیروهای نیابتی آمریکا در منطقه را نداد و موجب محاصره صهیونیستها در پشت مرزهای فلسطین اشغالی شد.
بهره سخن
در آستانه سالگرد پیروزی حزبالله لبنان در جنگ ۳۳ روزه یا حرب تموز، دولت راستگرای رژیم صهیونیستی تحرکات مشکوکی در مرزهای شمالی فلسطین اشغالی را آغاز کرده است. کارشناسان معتقدند نتانیاهو برای فرار از فشار تظاهرات هفتگی صهیونیستها، فشار احزاب و اعتصاب اصناف ممکن است به سمت گزینه آغاز جنگ کنترل شده در جنوب لبنان حرکت کند.
روند تحولات یکسال اخیر میان لبنان- رژیم صهیونیستی مانند اشغال روستای الغجر، رزمایش نظامی و برپایی چادرهای حزبالله لبنان در نقاط صفر مرزی و… موجب افزایش گمانهزنیها در خصوص احتمال درگیری میان مقاومت اسلامی لبنان و رژیم اشغالگر قدس شده است. شاید یادآوری خاطرات زمینگیر شدن تانکها و نیروهای رژیم صهیونیستی توسط چریکهای حزبالله عاملی بازدارنده در برابر دور جدید توسعهطلبی رهبر حزب لیکود باشد.